نادرگوهر مطهر
از on آذر 23, 2019  در طب سنتی /
0 امتیاز 304 نظرات 0 پسندها 0 نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کلیات طب

عموما مکاتب طبی معتبر در دنیا به دو دسته کلی تقسیم می شوند:

 

1- مکاتبی که هم بنیان های نظری و هم بنیان های بالینی آنها از تجربه نشات می گیرد و کلا مبتنی بر تجربه می باشند. مانند طب مدرن امروزی که در بین مردم به عنوان طب شیمیایی نامیده می شود. در این مکاتب با کسب تجربیات بیشتر هم اصول و هم فروع طب می تواند تغییر کند.

 

2- دسته دوم که عموما طب های سنتی کشورهای مختلف می باشد مکاتبی می باشند که بنیان نظری آنها فلسفی بوده و بر روی این شالوده فلسفی تجربه سوار می شود. در این مکاتب اصولی فلسفی مبنای کلی تفسیر آنها از جهان و طبیعت را تشکیل می دهد که این اصول در طول زمان و با کسب تجربیات بیشتر بشری تغییر نمی کند ولی روش های درمانی بر پایه تجربه ای که با این اصول تفسیر می شوند ارائه می شوند. مکاتب طبی طب سنتی ایران، طب اخلاطی یونان، طب آیورودای هند، طب سوزنی و شرقی چین همه جزو دسته دوم می باشند. در این مکاتب ابتدا یک سری مبانی عقلی چیده شده و سپس تجربه به آنها اضافه می شود.

 

نکته مهمی که فراگیرندگان این مکاتب و همچنین پزشکان حتما مد نظر قرار دهند این است که برای یادگیری این مکاتب، پرونده جدیدی باید در ذهن خود باز کنند و در ابتدای راه از به هم آمیختن دو دیدگاه طب سنتی و پزشکی مدرن امروزی به شدت پرهیز کنند.

 

نکته دیگر آن است که در طب سنتی درمان به ضد است. یعنی برای هر آنچه از حال طبیعی خارج شده از طریق استفاده از متضاد آن، به حال طبیعی باز گردانده می شود. مثلا گرمی غیر طبیعی را با سردی درمان می کنند. در مکاتبی مانند هومئوپاتی درمان به مشابه است. همچنین بعضی از مکاتب هندی نیز با مشابهات درمان می کنند.

 

مکتب طب سنتی ایران که شکل تکامل یافته تر مکتب طب اخلاطی یونان است از مجموعه ای از لغات و اصطلاحات تخصصی استفاده می کند که برای فهم کامل گزاره های آن لازم است این لغات عینا آموخته شده، فهم شده و به کار برده شوند. همچنین باید از تطبیق یا ترجمه تحت اللفظی اصطلاحات به لغات طب مدرن پرهیز شود زیرا موجب بدفهمی و گمراهی در درک مقصود حکما می شود. اختلاف طب سنتی با طب مدرن تنها اختلاف زبانی (linguistic) نیست بلکه در بیان فیزیولوژی، پاتولوژی (آسیب شناسی)، روش تقسیم بندی بیماری ها، نام گذاری بیماری ها و اصول تشخیص و درمان نیز متفاوت است.

 

زیر بنای طب سنتی را بیشتر خواص فیزیکی اجسام (بجای خواص شیمایی) تشکیل می دهد. گرمی و سردی دو نمود بودن و نبودن حرارت می باشند که در فیزیک مورد توجه قرار می گیرد. همچنین خواصی مانند غلظت، تراکم (دانسیته)، وجود حالات مختلف مواد (گازی، مایع، جامد)، قابلیت حلالیت، انجماد و تبخیر و بسیاری از دیگر حالات فیزیکی زیر بنای داروسازی و تفسیر بیماری ها را در طب سنتی تشکیل می دهند. بررسی حرارت خود مبحث بزرگی را در فیزیک تحت عنوان ترمودینامیک تشکیل می دهد که سنگ زیر بنای کاربرد داروها و روش های تشخیصی در طب سنتی است. آنچه در طب سنتی مورد توجه است وجود یا عدم وجود حرارت (گرمی و سردی) و وجود یا عدم وجود سیالیت (تری و خشکی) می باشند که همگی در مباحث فیزیک بحث می شوند.

 

طب سنتی ایران را نباید در مقابل طب جدید قرار داد بلکه این دو مکتب در کنار هم می توانند مکمل هم بوده و به بیماران خدمات بهتری را ارائه دهند. با توجه به مطالب فوق می توان گفت تلفیق بین طب کلاسیک و طب سنتی امکان پذیر نیست چون دو مکتب کاملا مستقل و جدا هستند و مبانی و اساس این دو مکتب متفاوت است.

 

حکمت و طب

در گذشته مجموع دانش های آن زمان را حکمت می نامیدند و کسی را که به همه آن علوم احاطه داشت حکیم می گفتند. خواجه نصیر طوسی در کتاب اخلاق ناصری حکمت را چنین تعریف کرده است: حکمت در عرف اهل معرفت عبارت است از بودن و دانستن همه چیزها چنانچه باشد و قیام نمودن به کارها چنانکه باید به قدر استطاعت تا نفس انسانی به کمالی که متوجه آن است برسد.

 

حکمت به دو دسته نظری و عملی تقسیم شده است: 

1- حکمت نظری:

الف) الهیات 

ب) ریاضیات 

ج) طبیعیات 

 

2- حکمت عملی:

الف) اخلاق  

ب) تدبیر منزل  

ج) تدبیر مدن (سیاست)

 

الهیات: بخشی از حکمت نظری است که به بررسی وجود بدون ماده می پردازد. نام های دیگر برای آن عبارتند از: فلسفه اولی، مجردات، فلسفه علیلء، فلسفه اعلی، مابعد الطبیعه.

ریاضیات: بخشی از حکمت نظری است که به بررسی وجود ماده و اجسام در حالت ثبات می پردازد.  ریاضیات خود از چهار بخش اصلی شامل

1- شکل یا علم هندسه.

2- عدد یا علم حساب.

3- اوزان یا علم موسیقی یا مولف.

4- وضعیت در کائنات یا علم نجوم تشکیل شده است.

بخش های فرعی دیگری همچون جراثقال یا علم اجسام سنگین نیز در آن وجود دارد.

نام های دیگر برای ریاضیات عبارتند از فلسفه وسطی، فلسفه اوسط.

 

طبیعیات: به بررسی جسم از لحاظ تغییرات (و نه ثبات) می پردازد. علم طبیعیات به شاخه های مختلفی تقسیم شده است که بعضی از آنها عبارتند از علم حیوانات، علم نباتات، علم کشاورزی، علم جغرافیا، علم معادن و غیره.

نام های دیگر برای طبیعیات عبارتند از: فلسفه سفلی، یا فلسفه اسفل.

علم طب یکی از شاخه های فرعی طبیعیات می باشد.

 

علم اخلاق: در مورد اخلاق فردی صحبت می کند.

علم تدبیر منزل: در مورد امور خانوادگی و اداره خانه صحبت می کند.

علم تدبیر مدن: در مورد سیاست و اداره شهر و کشور داری صحبت می کند.

 

پس مشخص شد که علم طب زیر شاخه ای از طبیعیات است که خود زیر شاخه ای از حکمت نظری می باشد.

 

تعریف طب

طب علمی است که تغییرات بدن انسان را بررسی می‌کند، این تغییرات می‌تواند در جهت حفظ سلامتی و ایجاد بیماری باشد.

 

حکیم ابوعلی سینا در کتاب قانون می‌فرماید:

طب دانشی است که بوسیله آن می توان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت (علم پیشگیری) و اعادۀ آن به هنگام بیماری است (علم درمان).

 

نقطه مهم این تعریف‌ها آن است که هدف پزشکی و وظیفه اصلی طبیب را حفظ تندرستی انسان دانسته و درمان را در اولویت بعدی قرار داده است و این دیدگاه حتی بسیار متعالی‌تر از آن چیزی است که امروزه در پزشکی رایج با عنوان "طب پیشگیری" مطرح شده است.

تقسیم بندی علم طب

دانش پزشکی به دو بخش تقسیم می شود: طب نظری و طب عملی

 

الف) طب نظری

دانشی که چگونگی عملکرد طبیعی و تغییرات بدن انسان و عوامل موثر بر آن را که منجر به سلامتی یا بیماری می شوند بررسی کرده نهایتا طبیب را به تشخیص راهنمایی می نماید. طب نظری شامل سه بخش می باشد.

 

1. امور طبیعیه

اموری که هستی، قوام و حفظ کمالات جسمی بدن انسان بر آنها مبتنی است. (فیزیولوژی)

 

2. اسباب و علل

علت ایجاد تغییرات در بدن انسان و عوامل موثر بر آن و چگونگی بروز بیماری را بررسی می کند. (اتیولوژی و فیزیوپاتولوژی)

 

3. دلایل و علایم

به بررسی علایم و نشانه ها می پردازد و طبیب را برای تشخیص حال سلامت یا بیماری راهنمایی می کند. مانند نشانه های مزاجی و غلبه اخلاط، نبض شناسی، عنبیه شناسی، زبان شناسی، بول و براز شناسی. (نشانه شناسی یا سمیولوژی)

 

ب) طب عملی

شامل علم به روش هایی است که برای سلامتی (علم حفظ الصحه) یا باز گرداندن سلامتی (علم معالجات) به کار می روند. در دانش حفظ الصحه به تدابیر نگاهداشت تندرستی پرداخته می شود و دانش معالجات، درمان بیماران بیان می شود. طب عملی خود شامل سه بخش است.

 

1. تدابیر

که شامل تدبیر غذا (غذا درمانی یا رژیم درمانی) و دیگر تدابیر سته ضروریه می باشد.

 

2. دارو درمانی

با داروهای گیاهی، حیوانی و معدنی به اشکال مختلف خوراکی و موضعی

 

3. اعمال دستی (یدی)

مانند دلک (ماساژ)، انواع غمز (مشابه طب فشاری و رفلکسولوژی)، حجامت، فصد، کی (داغ کردن)، زالو و جراحی های گوناگون

مفهوم طبیعت

طبیعت در تعریف ابن سینا در کتاب نجات چنین تعریف شده است:

طبیعت قوه ای است ساری در اجسام که از شان آن قوه است که حفظ کمالات و اشکال و موضع آن چیز می کند.

بنابراین طبیعت یک قوه (مبدا فعل) است که هرگاه شی از کمالاتش، شکل اش یا موضع اش خارج شود، این قوه بالفعل شده و دوباره شی را به جایگاهش بر می گرداند. کار این قوه اختیاری نیست.

 

از نظر بقراط طبیعت قوه ای است مدبره که بدون شعور و اراده تدبیر بدن می کند.

بنابراین آنچه بدن را در نهایت حفظ می کند طبیعت است و کار طبیب در طب سنتی کمک به طبیعت است در حفظ سلامتی و بازگرداندن آن.

 

تاریخچه طب

طب در تمام ادوار تاریخ زندگى بشر، با او همراه بوده است. همچنان که درد و رنج جزئى از زندگى بشر است، پس او همواره به دنبال راه علاج گشته و مى‌گردد.

در ایران، یونان، روم، آشور، کلده، مصر، هند، چین و تمامى جهان متمدن قدیم مردم از طب اطلاعاتى داشتند و کسانى که طبابت مى‌کردند، گاهى به صورت رهبران معابد بودند.

 

طبق اسناد و نوشته‌های بجا مانده و در دسترس، این بقراط حکیم بود که توانست طب را بصورت نظریه اخلاط چهارگانه که قبل از او نیز قوت گرفته بود ارایه نماید؛ برخی ریشه این تعالیم را در ایران باستان جستجو می‌کنند.

 

بر اساس این نظریه تغییر در مایعات بدن اساس در نظر گرفته می‌شود، به طوری که چهار عامل آب گونه خون بدن شامل صفرا، دم، بلغم و سودا همیشه در حالت تعادل می‌باشند و اگر این تعادل میان آنها برهم خورد باعث بروز بیماری می‌گردد.

 

او ثابت کرد که مرگ و زندگى بر طبق قوانین منظم جهان رخ می‌دهد و بعلاوه مسائل اجتماعى و وجدانى خاصى نیز براى طبیب معین نموده است که گواه آن "سوگند نامه بقراط" است؛ و با پیوستن جالینوس و ابن سینا به طرفداران این نظریه، اعتبار آن قوت گرفته و تا به حال به حیات خود ادامه داده است.

 

ابولحسن علی بن رضوان بن علی بن جعفر (در بصره بدنیا آمد و در همانجا بزرگ شد و در مصر به آموختن علم طب پرداخت) فرموده: صناعت طب قبل از بقراط گنجی بود که پدران ذخیره کرده و برای فرزندان خود باقی می‌گذاردند، فقط در یک خانواده که همان خانواده اسقلبیوس باشد بود.

(اسقلبیوس یا نام فرشته ای است که خداوند او را فرستاده که به مردم طب بیاموزد، یا اسم اسقلبیوس یک قوه الهی است که طب را به مردم تعلیم داد)

هر طور باشد او نخستین کسی است که صنعت طب را [در یونان] تعلیم داد و بنابر عادت قدما اولین شاگرد را به او نسبت می‌دادند.

 

بنابر عادت قدما که معلم را پدر شاگرد می‌گفتند، از شاگرد اول افراد خانواده‌ای که منسوب به اسقلبیوس هستند، بوجود آمدند که ملوک یونان و بزرگان آن بودند و نمی‌گذاردند غیر از خود آنها کسی صنعت طب را بیاموزد، بدین شکل که پدر به پسر یا به نوه خود طب را تعلیم می‌دادند.

 

طرز تعلیم در بین آنها شفاهی بود و جايی نمی‌نوشتند و اگر در بعضی موارد ناچار به نوشتن می‌شدند، بصورت لغز و معمی می‌نگاشتند، تا دیگران آنرا نفهمند. آن لغزها را پدر به پسر یاد می‌داد و صنعت طب در بین پادشاهان و مردم زاهد رایج بود و قصدشان کمک به مردم و احسان به آنها بدون مزد بود و بدون هیچ قید و شرط و مزدی این کار خیر را انجام می‌دادند و کارها به همین کیفیت جریان داشت، تا آنکه بقراط از بین مردم جزیره کوس ظهور کرد.

 

بقراط دید افراد خانواده‌اش در صنعت طب اختلاف پیدا کرده‌اند، ترسید اختلاف سبب فساد این صنعت شود، لذا در صدد برآمد طب را بصورت مبهمی در کتاب یادداشت نماید.

 

او دو پسر فاضل داشت به نامهای ثاسلس و ذراقن و یک شاگرد فاضلی بنام فولوبس. به این سه نفر طب را آموخت و احساس کرد که این صنعت از خانواده اسقلبیوس خارج می‌گردد، لذا عهدنامه‌ای تنظیم کرد که متعلمین طب در آن ملتزم می‌شدند که همیشه پاکیزه و فضیلت را در خود نگهدارند. سپس قانونی نوشت که در آن شرایط لازم برای کسانی که قصد آموختن علم طب را دارند، معلوم ساخت. آنگاه سفارشنامه‌ای نوشت و آنچه را که طبیب به آنها احتیاج دارد و باید دارای آن صفات و خصوصیات باشد در آن یادداشت کرد.

 

قسم نامه و عهد نامه بقراط

به پروردگار زندگی و مرگ، به بخشاینده سلامتی و به خالق شفاء و هر نوع علاج قسم یاد می‌کنم. قسم به اسقلبیوس قسم به اولیاء خدا اعم از مردان و زنان همه را شاهد می‌گیرم که به قسم‌های خود وفادارم و به قسم و عهد خود عمل می‌نمایم که معلم خود را بجای پدران خود بدانم و در امور معاش خود او را شرکت دهم. و اگر محتاج به مال شد، با او مواسات کنم و از مال خود به او برسانم. معتقدم فرزندان آنها مساوی با برادران و خواهرانم بوده و به آنها صنعت طب را بیاموزم.

 

اگر احتیاج به آموختن داشتند بدون اجر و بدون شرط به آنها بیاموزم. اولاد خود و اولاد معلمان خود و شاگردانی که این شرط و عهدنامه را امضاء کرده یا به ناموس طبی که در عهدنامه هست قسم خورده‌اند، همه را شریک می‌سازم و در علوم و صنعت اولاد من و آنها را باهم شرکت می‌دهم، ولی نسبت بغیر آنها چنین کاری نخواهم کرد.

 

در تمام تدابیر خود بقدر قوه‌ام منفعت بیماران را در نظر خواهم داشت و چیزهایی که برای بیماران ضرر دارد و وسیله جور و زحمت بر آنهاست و آنها را به ناراحتی کشاند، به آنها ندهم. اگر از من داروی کشنده بخواهند به آنها ندهم. از مشورت هم در این باره به آنها کمک نمی‌کنم.

 

تعهد می‌کنم که به زنان فرزجه ندهم که با آن سقط جنین نمایند. همیشه بر خود واجب می‌دانم که در معالجات خود در صنعت خویش پاک و با طهارت باشم.

 

تعهد می‌کنم مثانهء کسی را که سنگ در آنست نشکافم و آنرا به متخصص واگذار نمایم. عهد می‌کنم وارد خانه هرکس که می‌شوم فقط بقصد نفع بیمار باشد و از آن خانه بیرون بیایم به قسمی که هیچ نوع ستم و جور و فساد از روی عمد و قصد روا نداشته باشم، یا به قصد نزدیکی با زنان و مردان اعم از بنده و آزاد نباشم.

 

اموری را که در اوقات معالجه بیماران می‌بینم یا می‌شنوم، در غیر اوقات بیماری بین مردم انتشار ندهم و در خارج آنها را به کسی نگویم، یعنی مطالبی را که معمولا نباید گفت نخواهم گفت.

 

هر کس به این قسم بطور جامع عمل کند و هیچ یک از مواد آنرا زمین نگذارد، چنین شخصی می‌تواند مشغول آموختن علم طب گردد و به نحو احسن و کامل مشغول تحصیل طب باشد. چنین کسی را تمام مردم دوست داشته و به مدح او می‌پردازند و همیشه نام او به نیکی برده خواهد شد.

اگر کسی بر خلاف مواد آن قسم نامه عمل کند، در نظر مردم منفور است و آدم خوبی نیست و همیشه از او بد گویند و نام او به بدی بر زبان‌ها افتد.   

           

از بهترین پیروان بقراط و جالینوس مى‌توان از پزشکان مسلمان نام برد که با حفظ اخلاق پزشکى و سایر صفات نیک، بعدها برکتب اساتید خود نقد و بررسى نمودند!

آنها عقل سلیم و تجربه را سرچشمه تحقیقات خود قرار دادند و بدین‌ترتیب استادان بزرگ و بى‌نظیرى در آسمان علم و دانش چونان ستاره‌هایى پرفروغ درخشیدند.

 

مانند:

شیخ الرئیس ابوعلی سینا صاحب و مولف کتاب قانون و نبض و امثال آنها، مهمترین حکیم و طبیب "طب اخلاطی" می‌باشد که گفته‌های بقراط بنیان‌گذار طب اخلاطی را توسعه داده و اشکالات جالینوس را اصلاح کرده است.

(از نظر اساتید طب، نامیدن طب سنتی بنام طب اخلاطی به نظر مناسب می‌باشد، زیرا اخلاط در بدن انسان تولید می‌شود و هدف اصلی سلامتی و درمان انسان می‌باشد. ولی مزاج، مربوط به تمام موجودات جاندار و بدون جان مثل سنگ، فصول سال، مناطق جغرافیایی و ... می‌باشد)

 

محمد زکریاى رازى صد و چند جلد کتاب و رساله در طب مانند حاوى، المنصورى، مرشد، آبله و سرخک تالیف نموده است.

اسماعیل جرجانى صاحب کتاب ذخیره خوارزمشاهى، یادگار و اغراض.

ابن رشد قرطبى صاحب کتاب کلیات، سموم و شرح بر قانون.

على بن عباس مجوسى ارجانى مولف کتاب کامل الصناعه الطبیه الملکى.

ابوالقاسم بن خلف الزهراوى مولف کتاب التصریف.

 

بقراط حکیم فرموده‌اند: طب شریف‌ترین تمام صنایع است و ممکن است بعضی که به شغل طبابت مشغول هستند، نتوانند آنرا درک کنند و عمل آنها سبب سلب عقیده‌ی مردم از طب گردد.

0
Total votes: 0
نادرگوهر مطهر
به نام خدا مدرس و کارشناس طب سنتی برگزرای دوره های مختلف طب سنتی
اولین نفری باشید که پسند می کنید